مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

نی نی شکمو

سلام دوستای گلم من و خواهر جونم تو مسابقه نینی شکمو شرکت کردیم منتظر رای شما هستیم. دوستدار شما محدثه و مهدیس مهدیس خانم محدثه خانم ...
31 تير 1392

شروع سینه خیز رفتن

مهدیس جون شما دیروز به تاریخ 92/5/15 سینه خیز رفتن رو شروع کردی . برات فرنی درست کرده بودم و با فاصله 1 متر از شما گذاشته بودم تا خنک بشه و تو آشپزخانه بودم که محدثه گفت مامان مهدیس فرنیش رو ریخت گفتم نه مامان باهاش فاصله داره اومدم دیدم بله ریخته گفتم تو مهدیس رو آوردی کنارش گفت نه و من فکر کردم که داره با من شوخی میکنه و باور نکردم شب بود که دیدم تا اومدم پیشت خودت رو از پهلو یواش یواش حرکت دادی و اومدی کنارم که من از خوشحالی داشتم جیغ میزدم وهورا میگفتم شما هم کلی ذوق کردی و تندتر حرکت کردی کلی شیرین تر شدی مامانی از بغل دایی علی بغل هیچکس نمیری چون خیلی دوستت داره و باهات بازی میکنه دستهات رو اینجوری میذاری و میری جل...
18 تير 1392

5 ماهگی مهدیسم

سلام گل مامان خوشحالم که 5 ماه از زندگیت میگذره امیدوارم سالیان سال زنده باشی و من شاهد رشد و شکوفاییت باشم . تو این دو هفته خیلی پیشرفت داشتی مثلا چند روز پیش رو زمین دراز کشیده بودی قندون با کمی فاصله پیشت بود غلت زدی و انگشتهای خوشگلت رو زدی و قندون افتاد و یک قند ازش افتاد زودی برداشتیش و گذاشتی تو دهنت و من با کلی مشقت از دهنت درآوردمش . الان 3 روزه که دارم بهت حریره بادوم میدم و خیلی دوسش داری و بازهم میخوای . بغل هر کسی که باشی تا چشمت به من میفته دستهات رو باز میکنی تا بیای بغل من که این کارت کمی موجبات حسودی پدر گرامی شده ! دیگه خیلی راحت تر جابجا میشی و دمر میفتی بعد تلاش میکنی رو دستهات بلند میشی و ما تشویقت میکنیم و تو کلی ...
8 تير 1392

مهدیس و آرایشگاه مامان نسرین

نازگل مامان دیروز به تاریخ 92/03/31 برای اولین بار موهای خوشگلت رو کوتاه و مرتب کردم خیلی چهرت تغییر کرد و نازتر شدی و از دیروز تا حالا فندق صدات میکنیم آخه صورتت خیلی بامزه شده کلی شکلات ریختیم جلوت تا سرگرم بشی محدثه هم برات شکلک در آورد و بابا هم عکاسی میکرد و منم موهات رو کوتاه کردم در آخر هم بیقراری میکردی و بابایی بغلت کرد و من ادامه کارم رو انجام دادم و بعد یه حموم حسابی کردمت کمی خوابیدی و رفتیم خونه عزیز اونجا هم عمه ها و زنموها گفتن خوشگل شدی ولی متوجه نشدن موهات رو کوتاه کردی فقط مهدی پسر عمو فهمید و شب هم مهمون داشتیم و شما لطف خیلی زیــــــــــادی به مامان کردی و 2 ساعت خوابیدی و من کلی به کارهام رسیدم .پست بعدی مربوط به تولد ب...
1 تير 1392
1